بریر خان طومان: زندگی نامه شهید مدافع حرم علیرضا بریری

کتاب بریر خان طومان، توسط گروه فرهنگی هنرمند شهید محمدعلی معصومیان نوشته شده است و در انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است. تاریخ پررنگ انقلاب اسلامی به رهبری امام فقید و امام خامنه ای عزیز، شاهد میادین مختلفی برای رهروان و پیروان واقعی مکتب حضرت رسول جانشینان به حقش، مولای مظلومان علی بن ابی طالب و اولاد طاهرین و معصومینش بوده است. دفاع مقدس، امنیت، جبهه مقاومت اسلامی، مدافع حرم و حریم و ... بخشی از امت واقعی و مدافعان اسلام ناب محمدی هستند که نژاد و مذهب و ملیت های مختلفی را در خود نشان داده است؛ ایرانی، فلسطینی، لبنانی، عراقی، افغانستانی، پاکستانی، سوری، یمن و ... ستارگان درخشان جبهه انقلاب اسلامی هستند و یاری کنندگان نهضت جهانی حضرت مهدی در تحت امر ولی امر مسلمین. حماسه سازان مازندرانی مدافع انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس، جبهه های امنیت، سلامت، مقاومت اسلامی ... بسیارند و بی صبرانه منتظر ورود به صحنه های جان فشانی، کربلای خود. شهدای مدافع حرم اهل بیت و حماسه سازان کربلای خان طومان 1395ش، و آن شانزده شهید کربلای خان طومان در نبرد با یزیدیان، مروانیان و سفیانی های دوران در نبردند و دفاعی عاشورایی را به نمایش گذاشتند. کتاب بُریرخان طومان، زندگی نامه شهید مدافع حرم علیرضا بُریری است که گروه فرهنگی هنرمند شهید محمدعلی معصومیان آن را به رشته تحریر درآورده و به همت انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است. کتاب به سه فصل تقسیم شده است. در فصل اول پدر و مادر شهید روایتگر خاطرات شهید هستند. در فصل دوم همسر شهید راوی کتاب است و در فصل سوم روایت هایی از همرزمان شهید را مشاهده می کنیم. دو بخش وصیت نامه و تصاویر شهید نیز در انتهای کتاب قرار دارد. شهید علیرضا بُریری سی ام فروردین 1366 در شهرستان بابلسر به دنیا آمد. بهمن 1387 به طور رسمی وارد سپاه پاسداران شد. اولین بار بیستم آبان 1394 عازم دمشق شد و به مدت 49 روز در سوریه بود و در دی ماه به کشور برگشت. در چهارده فروردین 1395 برای دومین بار عازم سوریه شد و در بامداد(یک و نیم) 16 اردیبهشت ماه 1395 به همراه دوازده نیروی گرانقدر دیگر 25 کربلای مازندران در نقض آتش-بس تروریست های تکفیری، پس از چهارده ساعت تلاش پی در پی در منطقه خان-طومان حلب به شهادت رسید.

سال 90 به اتفاق همسرم با شهید بریری و همسرشون همسفر کربلا بودیم. آشنایی ما در آن سفر بود. وقتی می خواستم بگیم بریری برامون سخت بود. یک روز به شهید بریری گفتم آقا علیرضا، فامیلتون چقد سخته... من نمی تونم بگم... ایشون با خنده گفتن بریر می دونی کیه؟ گفتم چطور؟ گفتن بریر یکی از یاران امام حسین بودن. منم که فامیلیم بریری. بعد گفتن یعنی میشه منم یه روز یکی از یاران امام حسین بشم...