نیم‌فاصله

مهمان هایی با کفش های لنگه به لنگه

مجموعه داستانک طنز
سال نشر:
1396
تعداد صفحات:
14

فروشنده

0 (از 0 رأی)

فروشنده

آلمابوک
140,000تومان
افزودن به سبد
کتاب مهمان هایی با کفش های لنگه به لنگه، شامل 30 داستانک طنز با حال و هوای دفاع مقدس است که توسط محمد دهریزی و اسماعیل الله دادی دو نویسنده کودک و نوجوان بروجرد به نگارش در آمده است و در انتشارات سوره مهر منتشر شده است. این کتاب دربردارنده مجموعه ای از داستانک ها ست که در آن ها از زبان شخصیت های نوجوان و با نگاهی طنزآمیز، روحیه پرنشاط جانبازان، ایثارگران و رزمندگان 8 سال دفاع مقدس روایت می شود.
باران کم‌کم شروع شده بود. تاکسی گیر نمی‌آمد. عمورضا، چترش را آورد بالای سر من و گفت: «می‌خوای پیاده بریم؟» گفتم: «توی این بارون خیس می‌شیم.» عمو گفت: «پس مجبوریم که دربست بگیریم.» عمورضا رفت جلوتر و در حالی که برای تاکسی‌ها دست بلند می‌کرد، داد زد: «دربست، ده تومان.» راننده‌ها هیچ توجّهی به من و عمورضا نکردند. توی همین موقع، یک نفر از پشت‌سر من داد زد: «آقارضا، دربست، مجانی.» برگشتم، پشت سرم را نگاه کردم. توی آن شلوغی‌ها، کسی را ندیدم. آن صدا را دوباره شنیدم. دویدم طرف عمو‌رضا، دستش را گرفتم و گفتم: «عمو، یک نفر دارد صدایت می‌کند و می‌گوید دربست، مجانی» عموگفت: «کی؟» گفتم: «نمی‌دونم؛ توی پیاده‌رو است.» با هم رفتیم توی پیاده‌رو. مردی خیس و خمیر روی ویلچر نشسته بود و به من و عمو می‌خندید. عمو تا او را دید، چترش را داد دست من و دوید طرفش. افتادند بغل هم و شروع کردند به بوسیدن یکدیگر. چند دقیقه که گذشت، رفتم جلو و گفتم: «عمورضا، کی می‌ریم خونه؟» عمورضا گفت: «من حالا حالاها با این هم‌سنگرم کار دارم. تو برو خونه. من بعداً میام.» دوست عمورضا که تا آن موقع با من حرف نزده بود، به ویلچرش اشاره کرد و گفت: «بپرید بالا. خودم دربست می‌برمتون.»

برای ارسال دیدگاه لازم است وارد شده یا ثبت‌نام کنید

ورود یا ثبت‌نام
طراحی و توسعهآلماتک